یک غم و صد تنهایی

شنیده ام که می گویند انکس که می گرید یک غم دارد انکس که می خندد هزار و یک غم می خواهم بگریم که بگویند یک غم داشت! ...

یک غم و صد تنهایی

شنیده ام که می گویند انکس که می گرید یک غم دارد انکس که می خندد هزار و یک غم می خواهم بگریم که بگویند یک غم داشت! ...

رفیق

 

 

رفیق

  

گفتی مثل یه کوه پشت سرتم،بهم تکیه کن

تکیه کردم،اما افتادم،آخه فقط غبار بودی

 

گفتی زمین زیر پاتم،محکم قدم بردار

محکم برداشتم،اما خوردم زمین،آخه تو یخ بودی

 

گفتی چترتم،برو زیر بارون

رفتم،اما خیس شدم،آخه تو بسته بودی

 

گفتی خودکارتم،بنویس هرچه دل تنگت می خواهد

نوشتم،اما ننوشت،آخه تو تموم شده بودی

 

گفتی سنگ صبورتم،باهام حرف بزن

حرف زدم،اما خورد شدم،آخه تو کلوخ بودی

 

گفتی جا سویچیتم،کلیدت رو بده به من

دادم،اما خسته شدم،آخه تو دلم رو واسه همه باز کردی

 

گفتی قاب عکستم،عکست رو بده من

دادم،اما شکستم،آخه وقتی قاب افتاد شکست

زیر عکسم،عکس یکی دیگه بود

 

گفتی رفیقتم،بزن قدش

زدم،اما تو محو شدی،آخه تو حباب بودی

 

حالا من میگم:هی رفیق پاشو از خواب،سرتو از رو شونم بردار...

چیه ؟فکر کردی خواستم با بهم زدن خوابت تلافی کنم ؟

نه ! خواستم بگم رسیدیم ته خط، کل مسیر خواب بودی

مسیر رفاقت... 

 I loVe You NarGeS 

 

«««« written by Esmaeil AyaZi»»»  

عشق نافرجام

  

  

عشق نافرجام

  

همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد،  

همیشه دستهایی بود  که دستهای سردم را گرم میکرد

همیشه قلبی بود که مرا امیدوارم میکرد،  

همیشه چشمهایی بود که عاشقانه مرا نگاه میکرد

همیشه کسی بود که در کنارم قدم میزد ، همیشه احساسی بود که مرا درک میکرد

حالا من و مانده ام یک دنیای پوچ ، نه صداییست که مرا آرام کند  

و نه طبیبیست که مرا درمان کند

همیشه دلتنگی بود و انتظار ، همیشه لبخند بود و به ظاهر یک عاشق ماندگار

امروز دیگر مثل همیشه نیست ، حس و حال من مثل گذشته نیست

امروز دیگر مثل همیشه نیست ، من هم طاقتی دارم ، صبرم تمام شدنیست

شاید اگر مثل همیشه فکر کنم ، هیچگاه نخواهم توانست فراموشت کنم

همیشه جایی بود که با دیدنش یاد تو در خاطرم زنده میشد ،

همیشه آهنگی بود که با شنیدنش حرفهایت در ذهنم تکرار میشد

آن لحظه ها همیشگی نبود ، عشق تو در قلبم ماندنی نبود ،  

بودنت در کنارم تکرار نشدنی بود!

آری عشق های این زمانه همین است ، زود می آید و زود میگذرد...

تا عشق تو آمد در قلبم، تو رفتی ، تا آمدم بگویم نرو ،رفته بودی ،

تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم

همیشه کسی بود که به درد دلهایم گوش میکرد ،

همیشه کسی بود که اشکهایم را از گونه هایم پاک میکرد ،

اینک من مانده ام و تنهایی ، ای یار بی وفای من کجایی ؟

یادی از من نمیکنی ، بی وفاتر از بی وفایی ، بی احساستر از تنهایی

دیگر نمیخواهم همیشه مثل گذشته باشم ، میخواهم آزاد باشم ،

میخواهم دائما پیش خودم بگویم که تا به حال کسی مثل تو را در قلبم نداشتم! 

 I loVe You NarGeS 

 

«««« written by Esmaeil AyaZi»»»